این نوشتار به بررسی و معرفی رویکرد دستور کلام در زبان فارسی میپردازد. در این نظریه دستور جمله و دستور معترضه به عنوان دو جزء تشکیل دهنده دستور کلام هستند. با بهرهگیری از رویکرد دستور کلام به تحلیل واحدهای زبانیای میپردازیم که پیش از آن محققان دستور زبان این واحدها را به عنوان عناصر حاشیهای قلمداد میکردند و یا مورد اعتناء آنها قرار نمیگرفت. در این مقاله نشان داده میشود که واحدهای معترضه به همراه عناصر دستور جمله نقش بسیار مهمی را در سازماندهی کلام برعهده دارند. فرآیند عضوگیری به عنوان یک فرآیند شناختی رابط بین دستور جمله و دستور معترضه نقش مهمی را در ایجاد و سازماندهی کلام ایفاء میکند. همچنین استدلال میشود که واحدهای متعلق به دو حوزه مذکور در سطح آوایی، نحوی و معنایی رفتار متفاوتی را از یکدیگر نمایان میسازند. در واقع دستور معترضه از سطح جمله فراتر میرود و با جهان فراکلامی ارتباط مییابد و به تبع از محدودیتهای ساختار نحوی و آوایی آزاد میشود.