چند معنایی پدیده ای رایج در زبان است که تقریباً در تمامی سطوح زبان دیده می شود. ظهور رویکرد شناختی کمک شایانی به توصیف این پدیده نموده است. در این پژوهش، چارچوب معنی شناسی واژگانی شناختی برای مطالعۀ چندمعنایی«بر» به عنوان یک حرف اضافه و همچنین یک همکرد فعلی در افعال مرکب، در دو باب اول گلستان سعدی مورد استفاده قرار گرفت. یافته هاحاکی از آن است که چندمعنایی مقولة «بر» پدیدهای نظاممند بوده وعواملی همچون تبدیل طرحواره های تصویری، برجسته سازی و استعاره در شکل گیری معانی مختلف این عنصر زبانی در قالب یک مقولة شعاعی نقش اساسی دارند. نتایج همچنین ضمن پیشرو نهادن جنبه هایی ازچیرهدستی نویسنده توانای گلستان در استفاده منحصربه فرد از زبان و چینش عناصر آن در بافت زبانی، نکاتی در زمینۀ تغییرات درزمانی و بسط استعاری«بر» در طول زمان در زبان فارسی در بر دارد.