امروزه، بررسی استعاره در حوزههای مختلف زبان توجه بسیاری را به خود جلب کرده و بیتردید احساس یکی از مهمترین این حوزههاست. در این مقاله، مفاهیم غم و شادی در گفتار روزمره در چارچوبی شناختی مورد بررسی قرار میگیرد و رایجترین قلمروهای مبدأ برای مفهومسازی این دو احساس تعیین میشود. سپس، استعارههای احساس بر اساس مدلی که کُوِچِش (Zoltàn Kövecses) برای دستهبندی استعارهها ارائه کرده است، تقسیمبندی میشوند تا مشخص شود غالب این استعارهها در کدام گروه واقع میشوند. دادههای این مقاله از محدودة شهر تهران گردآوری شده است. در مجموع، تحلیل بر روی 125 عبارت صورت میگیرد که از این میان 81 مورد به غم و 44 مورد به شادی مربوط است.