یکی از بحث هایی که در زبانشناسی شناختی مطرح می شود، چگونگی درک حوزه های انتزاعی است. حوزه های فیزیکی و عینی نظیر مکان به صورت مستقیم درک می شوند. در اثر تعاملات روزمــرة انسان با چنین حوزه هایی، طرحواره هایی (مفاهیمی) در ذهن انسان ساخته می شوند. انسان با ایجاد تناظر بین حوزه های انتزاعی و عینی، از این طرحواره های موجود در ذهـن که از حوزه های عینی حاصل شده اند، در درک حوزه های انتزاعی بهره می گیرد. در این پژوهش، با تکیه بر بحث های زبانشناختی مطرح در این زمینه، به بررسی رابطة زمان و مکان در دستور فارسی پرداخته ایم. به همین منظور، معانی مختلف حروف اضافه «در» و «سر» را از فرهنگ سخن انوری(1381) استخراج نموده و سپس با استفاده از معیارهای تایلر و ایوانز (2003) معنای اولیه و معانی متفاوت هر حرف اضافه را معین و در نهایت شبکة معنایی آن را ترسیم کرده ایم. بررسی شبکة معنایی حروف اضافه حاکی از آن است که در زبان فارسی، عبارات زمانی بر پایة عبارات مکانی شکل می گیرند. به عبارت دیگر، مکان (حوزة عینی) مقدم بر زمان (حوزة انتزاعی) بوده و این فرآیند حاصل استفاده از ابزارهای شناختی نظیر جسمی شدگی، طرحواره های تصویری و غیره است.