در این مقاله، به بررسى چند فعل، که شواهدى از آنها در متون کهن فارسى به دست آمده، پرداختهام. تا آنجاکه نگارنده اطّلاع دارد، تاکنون دربارة وجه اشتقاق این لغات سخنى گفته نشده است.
در این مقاله، به بررسى چند فعل، که شواهدى از آنها در متون کهن فارسى به دست آمده، پرداختهام. تا آنجاکه نگارنده اطّلاع دارد، تاکنون دربارة وجه اشتقاق این لغات سخنى گفته نشده است.
در این مقاله به توصیف و بررسی ساخت کنایی در گویش دشتی میپردازیم. بدین منظور، به مطالعه رفتار فاعل بندهای لازم و متعدی و مفعول در زمان حال و گذشته در این گویش پرداخته میشود. یکسانی/تقابل رفتاری این گروههای اسمی در انگیزش مطابقه بر روی فعل نشان میدهد که این گویش از الگوی کنایی گسسته بهره میبرد؛ به عبارتی بندهای زمان حال از الگوی فاعلی-مفعولی و بندهای زمان گذشته از الگوی کنایی تبعیت میکنند. در توصیف الگوی کنایی، همچنین به مسئله توزیع متفاوت وند و واژهبست که در ایجاد الگوی کنایی در این گویش نقش تعیین کننده دارند پرداخته میشود. بررسی الگوی کنایی گسسته در گویش دشتی میتواند به ایجاد بینش عمیقتری به سازوکارهای دستوری نظام زبانهای ایرانی، هم به لحاظ ردهشناسی و هم نظری، بینجامد.
فرایند تبدیل[1] در ساخت ستاک حال افعال زبان فارسی از اسمها و صفتها فرایندی زایا است. با وجود رویکردهای گوناگون به پدیدهی معنا در این فرایند هنوز نظریهای که بتواند تمامی جنبههای معنایی این پدیده را تبیین کند ارائه نشده است و به نظر میرسد که ترکیبی از رویکردها و نظریههای موجود میتواند در این زمینه راهگشا باشد. این نظریهی ترکیبی شامل نظریه مجاز در چهارچوب زبانشناسی شناختی، رویکرد کاربردشناسانهی کلارک و کلارک (1979) و رویکرد صورتگرایانه لیبر (2004) است. در این رویکرد، که میتوان آن را رویکرد تلفیقی نامید، فرایند تبدیل فرایندی آگاهانه بر مبنای دانش مشترک اهل زبان است که طی آن یک مفهوم دچار چرخش مجازی[2]شده و به صورت واژهای با برچسب جدید در واژگان شخص «بازفهرست[3]» میشود. واژهی جدید تولید شده ممکن است وارد واژگان دائمی زبان شود و یا فراموش شود. [1]. فرهنگستان زبان فارسی برای این مفهوم معادل «تغییر مقوله» را پیشنهاد کرده است. به این علت که پدیدههای صرفی دیگری چون اشتقاق هم فرایندهای تغییر دهندهی مقوله هستند، در این مقاله از معادل «فرایند تبدیل» استفاده شده تا با دیگر فرایندهای صرفی اشتباه نشود. [2]. Metonymical Shift [3]. Relisting Hypothesis
ساخت اضافه گونههای متفاوتی دارد که بین آنها روابط مبتنی بر توارث (فرایند استعاره سازی از ساخت اولیه-عینی به پیچیده-انتزاعی) وجود دارد. این مقاله به بررسی گونه بنیادین ساخت اضافه و مشتقات آن از دیدگاه شناختی و غیرشناختی میپردازد و از مطالعات در زمانی جهت روشنتر شدن روند استعاره سازی ساخت اضافه در زبان فارسی بهره میگیرد. مطالعات درزمانی ساخت اضافه در زبان فارسی نشان میدهد که گونه بنیادین ساخت اضافه در فارسی به لحاظ تاریخی از حالت اضافی در فارسی باستان مشتق شده و سپس در فرایند استعاره سازی، ساختهای پیچیدهتر از آن منشعب شدهاند. همچنین در بررسی جنبههای شناختی مسئله سعی شده است که با استفاده از اصول شناختی (همچون روابط توارث، اصل نماسازی و فرضیه رمزگذاری ساحت) نموداری از ساخت اضافه و مشتقات آن ارائه و از این طریق، ساخت بنیادی و ساختهای متعددی که از طریق فرآیند توارث از آن مشتق شدهاند مشخص شود. نتایج این تحقیق در راستای تثبیت مفهوم استعاره سازی نشان میدهد که عوامل تجربی و ساختی اولیه و بنیادی در فرآیند مذکور برای شکل گرفتن ساختهای های متاخر نقش اصلی را ایفا میکنند.
هدف از نگاشتن این مقاله بررسی معنای واژهی «حتی» در فارسی با استفاده از ابزار شناختی موجود در زبانشناسی شناختی میباشد. برای این منظور ابتدا فرهنگهای لغات فارسی مورد بررسی قرار گرفتند تا ضعف آنها در این رابطه (ارائهی معنا برای «حتی») برای خواننده مشخص گردد و پس از آن «حتی» در بوتهی ساختارگرایی و زایا آزموده شد و عدم پاسخگویی این دو به تحلیل شناختی از معنای «حتی» منجر شد و با مطالعهی بیش از یکصد بافت رایج حاوی «حتی» دو معنای متضاد «هم یا علاوه بر» و «فقط» با مفاهیم «تجمیع» و «تفکیک» از آن استخراج شد. فرضیهی معنایی در معرض 70 آزمودنی تحصیلکردهی بالای 18 سال قرار گرفت که نتیجهی مذکور مورد تایید قرار گرفت.
این پژوهش ضمن معرفی تابو زبانی و انواع آن، به بررسی دشواژههای رایج فارسی در بین زنان و مردان ساکن شهر تهران و تفاوتهای موجود در نحوه استفاده آنها از دشواژهها پرداخته است. هدف اصلی این پژوهش طبقهبندی دشواژهها به لحاظ حوزه واژگانی آنها و بررسی تفاوتهای موجود در نحوه استفاده از دشواژهها میان زنان و مردان است. در این پژوهش علاوه بر بررسی ارتباط مؤلفه جنسیت با کاربرد دشواژهها، تأثیر عامل اجتماعی بافت کاربردی نیز، در کاربرد متغیر زبانی(دشواژه) مورد بررسی قرار گرفته است. جامعه آماری نمونه در این پژوهش متشکل از 500 زن و مرد ساکن شهر تهران میباشد. یافتههای این پژوهش مؤید آن است مردان بیشتر از زنان دشواژه بهکار میبرند، همچنین مشخص گردید که میان استفاده از دشواژهها و بافت کاربردی، در بین زنان و مردان تفاوتی دیده نمیشود و در نحوه استفاده از دشواژهها براساس حوزهی واژگانیشان در بین زنان و مردان تفاوت وجود دارد.
در این مقاله به بررسی ساخت دومفعولی در زبان فارسی پرداخته شده است. مبنای کار بر اساس مالچوکوف و همکاران (2007) است که تعریفی معنایی از ساختهای دومفعولی ارائه میدهند: محمولی سه موضوعه که دلالت بر انتقال چیزی دارد (انتقال فیزیکی و ذهنی) همراه با یک کنشگر ، یک گیرنده و یک پذیرنده. ابتدا مشخصههای نشانهگذاری ساخت دومفعولی که شامل ترتیب سازهها، حالتنمایی و مطابقه است مورد بررسی قرار گرفته، سپس تراز مربوطه برای هرکدام از این مشخصهها در ساخت دومفعولی زبان فارسی مشخص شده است. در نهایت مشخصههای رفتاری از جمله مجهولسازی، موصولیسازی، انضمام و ... در ساخت دومفعولی بررسی شده و مشخص میگردد این ساختها از چه ترازی پیروی میکنند. نتایج بررسی نشان میدهد که در زبان فارسی حالتنمایی و مطابقه ساخت دومفعولی از تراز غالب غیرمستقیم پیروی میکنند، هر چند برای هر دو آنها تناوب تراز نیز وجود دارد که با بسامد پایین دیده میشود. در باب ترتیب سازهها میتوان گفت از آنجا که زبان فارسی آرایش ثابتی برای سازه ها ندارد، عواملی چون برجستگی، معرفه بودن و ساختار اطلاع در ترتیب این عناصر دخیل هستند. در بررسی مشخصههای رفتاری ساخت دومفعولی مشاهده شده که این مشخصهها تمایل دارند از مشخصههای نشانهگذاری پیروی کنند و غالبا تراز غیر مستقیم در ساختهای نحوی مشاهده میشود.
حکمتهای منسوب به علی(ع) درباره عدالت، شیوههای برخورد با مردم، مصایب ناشی از ستم و... در جایجای نهجالبلاغه، به چشم میخورد. از دیگر سو در منابع قدیم عربی از عدالت ایرانیان و خصوصاً انوشروان، سخنانی نقل شده که از جهت ساختار کلامی و مضمونی، شباهت بسیار به سخنان علی(ع) دارد. در این تحقیق میکوشیم، با روش عِلِّی– مقایسهای ابتدا این سخنان حکیمانه را با هم مقایسه کرده، سپس احتمالات مختلف برای تفسیر این شباهتها را بررسی کنیم. نتایج این مقایسه، نشان از قرابت فرهنگی و فکری ایرانیان باستان با اندیشههای امام علی (ع) دارد که خود یکی از عوامل مهم جذب ایرانیان به دین اسلام و مذهب تشیع بوده است.
unavailable
unavailable